


کانگ جی یون زنی موفق و با اعتماد به نفس، مدیرعامل یک شرکت است. او تمام توانش را صرف کار می کند اما خارج از محیط کار تقریبا هیچ مهارتی ندارد. منشی او یو اون هو، تقریبا همه کارها را برایش انجام میدهد. برخلاف رئیسش، این منشی فردی خوشبرخورد، باادب و ملاحظهگر نسبت به دیگران است. او یک پدر تنها است که در زمینه تربیت فرزند و کارهای خانه نیز بسیار ماهر است…
بک کانگ هیوک جراح نابغهای است که تیم ویژهی فوریتهای پزشکی را در بیمارستان دانشگاهی رهبری میکند. او با وجود شخصیت سرسخت و جسورش، این تیم را از حالت بیتحرکی به گروهی فعال و کارآمد تبدیل میکند که مستقیما در میدان عمل حاضر شده و جان انسانها را نجات میدهند. اعضای تیم او شامل یانگ جه وون، پرستار چون جانگ می، و رزیدنت بیهوشی پارک کیونگ وون هستند. با اینکه این تیم بیماران زیادی را نجات میدهد، اما فعالیتهایشان بیمارستان را با مشکلات مالی مواجه میکند.
زمان رو به اتمام است. وقتی هکرها قطاری را به سمت مرگ و نابودی می فرستند، آیا دو غریبه می توانند قبل از رسیدن به مقصد نهایی آن را متوقف کنند؟
داستان سریال حول خانواده ای به نام روی متمرکز گشته است که صاحب امپراطوری رسانه ای عظیمی بوده و با وجود داشتن قدرت و ثروت فراوان عملکرد به شدت ناکارآمدی دارند. لوگان روی که فردی پا به سن گذاشته و بزرگتر خاندان می باشد ریاست این تجارت خانوادگی را بر عهده داشته و بنا دارد تا پس از خود اداره امور را به پسر بزرگترش کندال که هم اکنون نیز ریاست بخشی از شرکت را عهده دار است واگذار نماید. این در حالیست که برادر کوچکتر صریح و دوست داشتنی کندال به نام روم که هنوز در هیات مدیر حضور دارد دیگر در شرکت کار نکرده و شیو تنها دختر خانواده نیز به دنبال ساخت آینده ی برای خود در دنیای سیاست می باشد.
ژانگ پینگ یه محقق فقیر که تو خیابون ها سرگردانه و از مهارت خودش یعنی درست کردن خمیر رشته زندگیش رو میگردونه ذاتا ادم مداخله گر و دوست داره تو پرونده های دولتی درگیر بشه لان جو وزیر دولتی درگیر منازعات سیاسی درباره به نظر میرسه زندگی آرومی داره اما درواقع...
داستان سو دونگ جو، رهبر دبیرخانه گروه داسان، که به ظاهر وفادار به شرکت است، اما بلندپروازیهای پنهانی برای تصاحب آن دارد؛ از طرفی یوم جانگ سان، استاد حقوق و چهرهای بانفوذ در سیاست کره، کسی است که از کنترل مطلق پول و قدرت لذت میبرد.
بک سو جونگ، لیدر تیم برنامهریزی یک فروشگاه بزرگ، در کار خود سختکوش و موفق است. او پس از 16 سال، بان جو یون، مدیر جدید و جانشین فروشگاه را ملاقات میکند. آنها در نوجوانی از طریق یک بازی آنلاین با هم آشنا شده بودند. در آن زمان بان جو یون عاشق بک سو جونگ بود، اما وقتی احساساتش را بیان کرد، توسط او رد شد. حالا، آنها در محیط کار با چالشهای جدیدی روبرو میشوند.
کیم می گیونگ یک محقق در موسسه تحقیقات سیب زمینی است. او 12 سال در این موسسه کار می کند و در کار خود بسیار جدی است. زندگی او ساده است اما همه چیز بعد از ورود سو بک هو که یک سرمایه دار جذاب است، تغییر می کند.
داستانی درباره یک متخصص ادغام و تملک شرکتها که به عنوان مذاکرهکنندهای افسانهای شناخته میشود و تیم او، از جمله وکیل او سون یونگ و چوی جین سون. این متخصص در معاملات شرکتهای بزرگ تخصص دارد.
خلیلابراهیم وقتی بچه بود بخاطر دشمنی خونی، پدرش را از دست داده و به اجبار راهی استانبول میشود ولی بیست سال بعد بعنوان یک جوان خوشتیپ و قوی به زادگاهش کارادنیز باز میگردد. آن جا با دختری به اسم یاسمین که دوستش دارد ازدواج میکند و زندگی جدیدش را تشکیل میدهد ولی اتفاقاتی که میافتد اجازه این کار را نمیدهد و خلیلابراهیم وارد مسیر انتقام میشود ولی زندگیش با دیدن زینب که عضوی از خانوادهی لتوهاست، به کلی تغییر میکند…