آدیسش نایدو مردنی محترم میباشد که به همراه خانواده اش در روستایی زندگی میکند که به دعواهای حریصانه بین خانواده ها معروف هست ، ادیسش دو پسر دارد یکی بوز و دیگری جاگادیش که خیلی هم برای هم عزیز هستند ولی پس از مرگ او ، پسر بزرگش بوز برای تصاحب اموال پدرش دست به اشوب علیه برادر کوچکتر میزند و حالا جاگادیش در تلاش هست تا از این اتفاق جلوگیری کند و خانواده اش را متحد نگه دارد و...
اکشندرام
و در نهایت نتیجه گیری هاش اینطوره:
1- بشر چون نمیتونه تمام پارامتر ها و عوامل رو پیش بینی کنه ،عملاً سفر در زمان به شکلی که در تصور خیلی هاست یا غیر ممکن خواهد بود و یا مصادف با مردن خواهد بود، و یا زمان اجازه نخواهد داد تمام این عوامل را چینش به دلخواه کنی تا نتیجه دلخواه حاصل بشه!
2- همیشه تقدیر (یا همان آینده نوشته شده از قبل ) از نظرتئوری ظرفیت کمالی و بی نقص بودن کامل تره پس همیشه جلوتره و نمیشه عوضش کرد.