


یک خیاط معروف شروع به دوختن لباس عروسی برای نامزد بهترین دوستش می کند - اما هر سه رازهای تاریکی دارند که به زودی زندگی آنها را خراب می کند.
خانواده کورهان اهل قاضیآنتپ هستن و خالصخان ستون این خانوادست. ماجرا زمانی شروع می شود که پلیس ها میان دم خونه ی کورهان ها و خالص خان بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد برای نوهی نازپرورده از شهر خود زن بگیرد.
کانگ جی یون زنی موفق و با اعتماد به نفس، مدیرعامل یک شرکت است. او تمام توانش را صرف کار می کند اما خارج از محیط کار تقریبا هیچ مهارتی ندارد. منشی او یو اون هو، تقریبا همه کارها را برایش انجام میدهد. برخلاف رئیسش، این منشی فردی خوشبرخورد، باادب و ملاحظهگر نسبت به دیگران است. او یک پدر تنها است که در زمینه تربیت فرزند و کارهای خانه نیز بسیار ماهر است…
گانگ هی، که در کودکی در مسافرخانه کالیفرنیا بزرگ شده و از شایعات اهالی روستا آسیب دیده، در ۲۰ سالگی زادگاهش را ترک میکند. او پس از ۱۲ سال، در حالی که یک طراح داخلی موفق شده، به روستایش بازمیگردد و با عشق اولش، چون یون سو، که اکنون دامپزشک است، دوباره روبرو میشود. این بازگشت، عشق قدیمی و زخمهای گذشته را دوباره زنده میکند.
گونگ ریونگ، پزشک زنان و داماد آینده یک خانواده ثروتمند، برای انجام یک ماموریت سری بهعنوان گردشگر به ایستگاه فضایی میرود. در آنجا با ایو کیم فرمانده ای کمالگرا و تیمش هممسیر میشود…
در بزرگترین مهمانخانه چوسان، چهار کارآموز با انگیزهها و اهداف متفاوت کار میکنند: شاهزادهای که هویت خود را مخفی کرده، زنی که خود را مرد جا زده، وارثی که به اجبار کار میکند و مردی که به دنبال بازسازی اعتبار خانوادهاش است. آنها در مسیر کار، دوستی و تجربیات مشترکی را شکل میدهند…
این سریال روایت کننده داستان پسری به نام یامان است که در یه خانواده با اصالت متولد شده و در کودکی ربوده شده و بعد از سالها برمیگرده خونهاش و تلاش میکنه خودش رو ثابت کنه و در این راه مجادله میکنه.
اکیویلجیم یک خانم تحصیلکرده، مدرن و رئالیست است که بعد از طلاق از شوهرش با صلابت تمام زندگیش را با دو دخترش چیمن و دوعا ادامه میدهد و آنها را با ارزشهایی که باور دارد تربیت میکند. دوعا که در رشتهی دندانپزشکی تحصیل میکند، در همان سال اول دانشگاه بخاطر حامله شدنش تصمیم به ازدواج میگیرد و باعث ناامیدی کیویلجیم میشود ولی شوک اصلی زمانی به او وارد میشود که با خانوادهی محافظهکار دامادش آشنا میشود و تفاوت فرهنگی بین خودشان را میبیند…
بهار هنگامی که با خطر مرگ مواجه میشود، متوجه روی دیگری از زندگی به ظاهر بینقص و بهخصوص همسرش “تیمور” میشود. با بیماری ناگهانی بهار، نظم تمام خانواده بهم میریزد. در این حین “اِورن” در تمام زمینهها رقیب تیمور میشود. بدین ترتیب زندگی بهار با ماجراهایی کمدی-تراژدی از نو شکل میگیرد…
داستان انتقام ماهر که پدرش در حین انجام وظیفه در دنیزلی، طی یک سوءقصد کشته میشود میپردازد. ماهر بعد از بیست سال، بعنوان یک کمیسر به شهر برمیگردد تا از قاتل پدرش حساب پس بگیرد…