جانگ تائه جو (Go Soo) بعد از فوت پدرش ، از هیچ ، برای خودش یه امپراطوری ایجاد میکنه و خواهر کوچکترش رو هم به تنهایی بزرگ میکنه . اون عاشق وارث شرکت “چائه بل” ؛ چویی سئو یون (Lee Yo won) میشه ولی پدرش بزرگترین رقیب تائه جو است . این سریال در مورد جنگ و کشمکش قدرت میان خانواده های ثروتمند در دوره ی رکود اقتصادی کره از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ رو به تصویر میکشه.
سونگ کی بک مجرد بوده و 33 ساله سن دارد. او یک گوینده مودب و خوش اخلاق در تلویزیون است. یک روز، حادثه ای باعث می شود او بدون فکر حرف بزند. اون وو جو که نویسنده برنامه تلویزیونی است، به زبان تند و رک سونگ کی بک علاقمند می شود و تصمیم میگیرد او را به برنامه اش بیاورد…
میتو یک مرد زیبا است. اینقدر زیبا که تمام زن های رستورانی که در آن کار میکند روزانه برای او صف میکشند. وقتی که صاحب رستوران از او خسته میشود، میتو را اخراج میکند و او را بی کار میکند و میتو دیگر جایی را ندارد که خانۀ خود حساب کند. میتو در ادامه به یک کافه میرود و با یک شیشۀ شکسته دستش را میبرد. یک مرد به اسم روکا سائوتومه میتو را میبرد که به زخمش رسیدگی کند، ولی به جایش خون میتو را لیس میزند.
دختری بنام «جس»، بعد از جدا شدن از دوست پسر سابقش، برای بازیافتن روحیه اش به مکانی تازه برای زندگی احتیاج دارد. از این رو به خانه ای می رود که سه مرد مجرد مستاجران آن هستند. گرچه این سه مرد ابتدا با رفتارهای غیر معمول جس روبرو می شوند، اما تصمیم میگیرند به او کمک کنند تا دوباره خودش را پیدا کند...
این داستان بر اساس رمانی با نام همنام، داستان واقعی زندگی واقعی لاله سوکولوف، یک زندانی یهودی است که در خلال جنگ جهانی دوم وظیفه خالکوبی شماره شناسایی روی بازوهای زندانیان در اردوگاه کار اجباری آشویتس-بیرکناو را داشت.
هان جون هی که هنوز نتونسته با مرگ نامزدش، کو یون جون کنار بیاید، خود را در سال 1998 در ظاهر یک دانش آموز دبیرستانی به نام کوون مین جو می بیند. در آنجا با نام شی هون که بسیار شبیه به کو یون جون ست آشنا می شود…
بک هیون وو به عنوان مدیر حقوقی گروه کوئینز کار می کند. او موفق ترین فردی است که از روستای زادگاهش یونگدوری آمده و افتخار اهالی آنجاست. او با هونگ هه این، دختر خانواده ای که گروه کوئینز را اداره می کنند، ازدواج کرده است؛ این دو زوج خیلی زود درگیر یک بحران می شوند…
خانواده کورهان اهل قاضیآنتپ هستن و خالصخان ستون این خانوادست. ماجرا زمانی شروع می شود که پلیس ها میان دم خونه ی کورهان ها و خالص خان بعد از این اتفاق تصمیم میگیرد برای نوهی نازپرورده از شهر خود زن بگیرد.
خانواده هان هه نسل هاست که نفرین شده اند. این نفرین باعث می شود که او پس از بوسیده شدن، به مدت شش ساعت در نیمه شب تبدیل به سگ شود. پس از آن او دوباره به ظاهر اولیه خود برمیگردد؛ اما این رویه تا زمانی که بوسه دوم را در ظاهر سگی خود دریافت نکند، ادامه میابد. در این میان هان هه تصادفی پسری را می بوسد که از سگ ها می ترسد…
سو کی جو هفتمین مالک یک استودیو عکاسی کوچک است؛ مغازه ای که فقط برای ارواح بوده و از آنها عکس های پرتره می گیرد…