PG

در دنیایی که ابرقهرمانان نزد مردم پذیرفته شده اند و در میان آن ها زندگی می کنند، «ویل استرانگ هولد» که فرزند دو ابرقهرمان است، سعی می کند تعادل را بین زندگی اش بعنوان یک نوجوان معمولی و همینطور یک موجود خارق العاده برقرار کند...

پس از دریافت گزارش هایی مبنی بر حملات ربات های غول پیکر پرنده در سطح شهر نیویورک، یک خبرنگار جسوربرای یافتن علت این حملات و همچنین دلیل ناپدید شدن چند دانشمند مشهور در سراسر جهان، با یک خلبان همکاری می کند.

سام دختر ۱۶ ساله ای است که پدرش مرده و او بهمراه مادرخوانده و دو دخترش زندگی می کند. مادرخوانده سام زن بدجنس و بی رحمی است و او را مجبور کرده که در اتاق زیر شیروانی زندگی کند. او که دختر تنهایی است، به سراغ اینترنت رفته و شروع به چت کردن می کند. سام قرار ملاقاتی با بهترین دوست اینترنتی اش که تاکنون او را ندیده می گذارد و آنها تصمیم می گیرند در مجلس رقص هالووین همدیگر را ملاقات کنند...

پس از سقوط یک هواپیما در جنگلی در افریقا، پسری به نام «جرج» در میان قبیله ی بوکووو گم می شود تا این که میمون سخن گوی انسان نمایی به نام «ایپ» (کلیز) او را نجات می دهد و بزرگش می کند. «جرج» (فریزر) تبدیل به مردی قوی و سرزنده و خوش قلب می شود. مدتی بعد «جرج» با «اورسلا استن هوپ» (مان) زنی که از سن فرانسیسکو به بوکووو آمده و گم شده آشنا می شود.

یک فارغ التحصیل ساده بازرگانی برای تحقق نقشه کلاهبرداری از سهام به عنوان رئیس یک شرکت تولیدی منصوب می شود.

انگلستان، اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم. یک دیپلمات سابق امریکایی به نام «لوییس» (ریو)، عمارت بزرگ «لرد دارلینگتن» فقید را می خرد که آقای «استیونز» (هاپکینز) پیر، سرپیشخدمت آن است. او به «استیونز» مرخصی می دهد تا به دیدن «خانم کنتن» (تامپسن)، مستخدمه ی قدیمی این عمارت برود و از او بخواهد سر کار قبلی خود برگردد...

فیلم در مورد دختربچه ای بنام «وادا» است که مادرش هنگام بدنیا آمدن او مرده است و پدرش در قبرستان کار می کند. بهترین دوست وادا پسری بنام «توماس» است که به همه چیز حساسیت دارد...

داستان این فیلم در یک محله معمولی در آمریکا رخ می دهد. یک خانواده جدید به این محله می آیند تا در کنار «ری پیترسن» (تام هنکس) زندگی کنند. این خانواده بسیار مرموزند، بطوری که هیچکس تا بحال آن ها را ندیده و شب ها صداهای عجیب و غریبی از خانه شان به گوش می رسد...

اوایل قرن بیستم. «کارن دینسن» (اسرتیپ) که از محدودیت های اجتماعی به تنگ آمده، با «بارون برور بلیکس» (براندائر) ازدواج می کند. این دو قرار است دانمار را به مقصد یک مزرعه ی دام پروری در آفریقای شرقی ترک کنند. چندی بعد در راه سفر به نایروبی و ملحق شدن به «بارون»، «کارن» با ماجراجویی انگلیسی به نام «دنیس فینچ هاتن» (ردفورد) آشنا می شود...

کانن هبری گروهی از ماجراجویان را در جستجوی یک شاهزاده خانم برعهده دارد.

شهرکی ساحلی. کوسه ی سفید بزرگی با حملاتش آب های ساحل را ناامن کرده است و گروه کوچکی مصمم می شوند تا آن را شکار کنند.

این انیمیشن در مورد پسری ترسو با تخیلی قوی به نام الیو است که به‌طور ناخواسته وارد یک سازمان بین سیاره‌ای با نمایندگانی از کهکشان‌های دور به نام کمونیورس، می‌شود. حال الیو اشتباها به عنوان سفیر زمین در سایر کهکشان‌ها شناخته شده و باید زندگی خود را با موجوداتی بیگانه و عجیب و غریب تطبیق دهد. در نهایت الیو باید از یک سری آزمایش‌های خطرناک جان سالم به در برده و به نوعی کشف کند که واقعا چه کسی باید باشد…

پس از شش سال امن نگه داشتن فروشگاه، "پاول بلارت" لیاقت یک تعطیلات عالی را دارد. به همین منظور او به همراه دختر نوجوانش که قرار است به زودی به دانشگاه برود، عازم لاس و گاس می شوند. اما امنیت تعطیلات سرش نمی شود و پاول باید مجددا دست به کار شود.

یک اتفاق عجیب باعث می شود تا حلزونی صاحب سرعتی باورنکردنی شود. حال این حلزون قصد دارد با استفاده از این قدرت رویای قدیمی اش را زنده کرده و در مسابقات ایندی شرکت کند...

داستان فیلم در مورد دو دانش آموز کلاس هشتمی است که با وجود تفاوت های بسیاری که با هم دارند، احساسی عاشقانه به یکدیگر پیدا می کنند...

دو دوست خوب زمانی که برنامه روز عروسیشان را در یک روز می گذارند تبدیل به دشمن هم می شوند...

یک تعمیرکار هتل بعد از اینکه قصه‌هایی که برای خواهرزادگانش تعریف می کند، به حقیقت می پیوندند، زندگی‌اش متحول میشود.

درامی با المان های فانتزی که در آن یک نابغه ی موسیقی خردسال و یتیم از استعدادش استفاده می کند تا سر نخ هایی از پدر و مادر واقعی خود به دست آورد.