Sumire Morohoshi

یوکی با یک غریبه خوش چهره در قطار آشنا می شود که به او کمک می کند. در ادامه چه نوع رابطه ای بینشان شکل خواهد گرفت؟ آیا این احساسات واقعی است یا مثل برف ها محو خواهد شد؟

یوکی ایتوسه دانشجوی ناشنوای دانشگاهی است که دنیایش از تولد در سکوت فرو رفته است. او تمام عمرش را در همان‌جا زندگی کرده و تنها با دوست نزدیکش رین فوجیشیرو ارتباط برقرار می‌کند. یک روز در هنگام سفر با اتوبوس، با ایتسوئومی ناگی که موهای نقره‌ای دارد و چندزبانه است، دوست مشترک رین روبرو می‌شود. برخلاف بقیه، ایتسوئومی هنگامی که از ناشنوایی یوکی خبردار می‌شود، تکان نمی‌خورد؛ این مسئله و تجربیاتش در خارج از کشور یوکی را جذب و نوعی تأثیر عاطفی بر او می‌گذارد. با این آشنایی، علاقه یوکی به ایتسوئومی شکل می‌گیرد. اکنون دنیایی تازه برای یوکی و ایتسوئومی باز می‌شود که از طریق آشنا شدن با زندگی متفاوت یکدیگر رشد می‌کند.

بعد از اینکه بالاخره یک بچه را به فرزندخواندگی گرفتند، خانواده «سونویاما» برای رازی که بزودی پرده از آن برداشته ‌می‌شد ناآماده بودند. هیتوری پسر بی‌نقصی برای پدر و مادر با محبتش به نظر می‌آید. او خوشتیپ است، باهوش است و بابت زندگی جدید و مجللش هم شکرگزار است— اما او یک راز بزرگ دارد. هیتوری درواقع دو پسر دوقلو با نام «میگی» و «دالی» هستند که تظاهر می‌کنند یک نفر اند و پشت هویت مخفی‌شان، انگیزه‌ای هولناک پنهان شده است.

داستان این انیمیشن درباره دختر و پسری است که دچار مشکلات ارتباطی شده اند؛ یکی فقط هدفون می زند و آهنگ های هایکو گوش می دهد و دیگری کمی خجالتی است، مدام ماسک می زند و فقط ویدیوهای آنلاین پخش می کند...

گروهی از نوجوانان بی‌سرپرست که در یک یتیم‌خانه به ظاهر بی‌عیب و نقص زندگی می‌کنند، پس از زیر پا گذاشتن قانون منع خروج از یتیم‌خانه، به یک راز هولناک پی می‌برند و...