علمی‌و‌تخیلی

تاکوپی، یک بیگانه شاد، با یک مأموریت روی زمین فرود می‌آید: پخش کردن شادی! وقتی با شیزوکا، یک دانش‌آموز کلاس چهارم تنها آشنا می‌شود، قسم می‌خورد که با استفاده از ابزارهای جادویی شادش، لبخند را به او بازگرداند. اما هرچه بیشتر از دردهای زندگی او باخبر می‌شود، تاکوپی می‌فهمد که شادی واقعی شاید چیزی فراتر از ابزارها باشد…

ناگهان خطوط قرمز بالای سر مردم ظاهر می‌شوند. این خطوط قرمز، افرادی را که با هم رابطه داشته‌اند به یکدیگر متصل می‌کنند. به همین دلیل، جنبه‌های شرم‌آور یا پنهان زندگی مردم آشکار می‌شود. مردم به این خطوط قرمز لقب «خط S» داده‌اند.

نوجوانی نابغه در مکانی عجیب بیدار می شود؛ جایی پر از کودکانی که درست مثل او به آنجا آمده اند و همگی دارای توانایی هایی خارق العاده هستند.

دانشمندان با یک موجود فضایی روبرو می شوند که مدام تغییر شکل می دهد، و در واقع به شکل کسانی که به قتل می رساند، در می آید.

یک کمپانی بزرگ تولید کننده ماسک های هالووین قصد دارد تا میلیون ها کودک آمریکایی را با چیزی شیطانی که در ماسک های هالووین مخفی کرده است به قتل برساند ...

زوجی که ناگهان ساختمان آپارتمان شان با دیواری آجری و مرموز محاصره می شود، مجبورند با همسایگان شان همکاری کنند تا راهی برای خروج پیدا کنند.

یك فدراسیون سیاره‏ اى ، نماینده‏اى به نام « كلاتو » ( رنى ) را هم‏راه با روبات بزرگى به نام « گورت » به زمین مى‏ فرستد تا به مردم زمین درباره‏ ى آزمایش‏هاى هسته‏ اى ویران‏گرشان هشدار دهند . سربازى امریكایى به وحشت مى‏ افتد و به سوى « كلاتو » شلیك مى‏ كند . اما « كلاتو » مانع از آن مى‏ شود كه « گورت » زمین را نابود كند...

چهار فضانورد در سیاره ای ناشناخته سقوط می کنند که در آن میمون ها سلطه دارند و با آدم ها مثل حیوانات رفتار می کنند.

«مکس» مامور پلیس سابق، اکنون یک مرد آواره تنهاست که در سرزمین های استرالیا که به بیابانی خشک تبدیل شده سفر میکند. تنها هدف او زنده ماندن است تا اینکه به گروه کوچکی از مردم بی دفاع بر می خورد که توسط یک دسته موتور سوار مورد آزار و اذیت قرار می گیرند و تصمیم می گیرد به آن ها کمک کند...

یک مامور سابق پلیس استرالیا پس از تبعید از پیشرفته ترین شهر استرالیای آخرالزمانی، با گروهی از کودکان بی سرپناه همراه می شود و علیه ملکه شهر شورش می کند.

یك مامور اداری در جهان آینده رو به گذشته تلاش دارد تا خطای اجرایی را تصحیح كند و خودش تبدیل به دشمن كشورش تبدیل می شود...

یک دانشمند بااستعداد اما عجیب و غریب پس از یک اشتباه مهلک در آزمایشگاه به یک انسان غول پیکر/مگس تبدیل می شود.

اوایل قرن بیست و یکم. امریکا به دنبال یک شکست عظیم اقتصادی با یک حکومت پلیسی اداره می شود. خلبان هلی کوپتر پلیس، «بن ریچاردز» (شوارتسنگر) که دستور دارد شورشیان در جست و جوی غذا را هدف آتش قرار دهد، از این کار خودداری می کند و حالا مقامات برای عوام فریبی، «ریچاردز» را مسئول کشتار معرفی می کنند و او را به زندانی مخوفی می اندازند.

شهر کیهانی «گلوله های فضایی» با کمبود هوا برای تنفس روبه رو است و به همین دلیل، «رئیس جمهور اسکروب یوگورت» (بروکس) به فرمانده ی سفینه ی فضایی اش «دارک هلمت» (مورانیس) مأموریت می دهد تا با ربودن «شاهزاده خانم وسپا» (زونیگا) دختر پادشاه سیاره ی «درویدیا» اتمسفر سیاره را به دست آورد...

آینده ای نه چندان دور. شهر جنایت زده ی دیترویت را در واقع سران یک «شرکت» اداره می کنند. با نظارت «ریچارد جونز» (کاکس)، معاون اداره پلیس، طرح ساخت نوعی روبات برای مبارزه با جنایت های مهارناپذیر خیابانی به انجام می رسد و خیلی زود هنگامی که یکی از ماموران پلیس به نام «الکس مورفی» (ولر) به دست گروهی از جنایتکاران به رهبری «بادیکر» (اسمیت) به قتل می رسد، «مورتن»، فرصت پیدا می کند تا ادعایش را عملی کند.

مورگان، نوجوانی 12 ساله‌ که با کابوس‌های شبانه دست و پنجه نرم می‌کند، به یک اردوی تابستانی دورافتاده می‌رود. اما وقتی داستانی که دور آتش کمپ تعریف می‌شود، به واقعیت تبدیل می‌شود، او و دوستانش با موجودی مرموز و ترسناک روبرو می‌شوند که بی‌وقفه آن‌ها را تعقیب می‌کند. حال مورگان و گروهش باید برای نجات خود، ماموریتی خطرناک را آغاز کرده و واقعیت شومی را که پشت این ماجرا پنهان شده، فاش سازند…

یک زن تاجر در تلاش است تا روبات پلیس را از کار بیندازد و رباتی که خودش ساخته را در اداره پلیس جایگزین آن بکند...

لس آنجلس، سال 1997. «کارآگاه هریگان» (گلاور) و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانه ی زدو خورد شدید بین دارو دسته ی قاچاقچی های جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتاده اند. هنگام درگیری با دارو دسته ی کلمبیایی ها، موجود مرموزی وارد صحنه می شود و قاچاقچی ها را قتل عام می کند. جاماییکایی ها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچی های کلمبیایی حمله می کنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل می رسند...