پسر بچه ای به نام «کوین» (کالکین)، به دلیل شیطنت هایش، شب پیش از سفر خانواده اش برای تعطیلات کریسمس، تنبیه می شود تا در اتاق زیر شیروانی بخوابد، و او هم پیش از خواب آرزو می کند که تمام اعضای خانواده اش ناپدید شوند. صبح روز بعد، همه «کوین» را فراموش می کنند و به سفر می روند و وقتی متوجه نبود او می شوند که دیگر دیر شده است.
مخترع دیوانه ای با عشق و علاقه، موجودی مصنوعی به نام «ادوارد» می سازد. «ادوارد» تمامی استانداردهای جسمانی بشر را داراست و فقط دست هایش مشکل دارد. (مخترع، موقتا یک جفت قیچی در انتهای دست های او کار گذاشته است.) ولی مخترع مهربان می میرد و «ادوارد» تنها می شود…
والاس و گرومیت در حال استراحت درخانه می باشند ، و در فکر این می باشند که برای تعطیلات به کجا بروند ، در همین راستا آنها با کمک گرفتن از تعداد زیادی کتاب و نقشه در حال بررسی مکان های احتمالی تعطیلات خود می باشند .