ماكس زاندر در مزار خانوادگياش قسم ياد ميكند با نبرد عليه تبهكاران در برابر فجايع بايستد. او وارد بخشي از تشكيلات پليس بين الملل ميشود تا اينكه در يك عمليات غافلگير كننده يكي از بهترين دوستانش را از دست ميدهد. ماكس تظاهر به مردن ميكند تا همچو رويا برگردد و زندگي تنها را انتخاب ميكند و گروهي را تشكيل ميدهد كه تا پايان عمر براي نابودي تبه كاران تلاش كند او يك نقابدار است..
خانواده هان هه نسل هاست که نفرین شده اند. این نفرین باعث می شود که او پس از بوسیده شدن، به مدت شش ساعت در نیمه شب تبدیل به سگ شود. پس از آن او دوباره به ظاهر اولیه خود برمیگردد؛ اما این رویه تا زمانی که بوسه دوم را در ظاهر سگی خود دریافت نکند، ادامه میابد. در این میان هان هه تصادفی پسری را می بوسد که از سگ ها می ترسد…
داستان این سریال، دربارهٔ جادوگری است که با یک انسان فانی ازدواج میکند و سعی میکند که زندگی عادی مثل سایر زنان خانهدار داشته باشد ولی...
زندگی ولیعهد لی گون بعد از ربوده شدن توسط توسط زنی به نام چوی میونگ یون، دچار مشکل می شود. قصد این زن ازدواج با ولیعهد است…
داستان سریال راجع به پسری به اسم جیمی چنش هست که وضع زندگی مناسبی نداره و با پدرش آب استخر مردم رو تمیز می کنه. یک شب به طور اتفاقی با دختری آشنا میشه و فردای اون روز متوجه میشه که اون دختر یه قاتل زنجیره ای فراریه.وقتی به ملاقات او توی زندان میره میفهمه که اون حامله شده. حالا قراره یه عضو جدید به خانواده چنش اضافه بشه. خانواده اش تمایلی ندارن اما اون اصرار داره که بچه رو بزرگ کنه...
شوزو و اینه سایتو تا جایی که به یاد دارند، همیشه زندگی مشترک شادی داشته اند. حتی در سنین پیری با چین و شکنهای پوستی، قدرت این عشق از طریق پیوند گرانبهای آنها مشهود است. و سپس، یک روز به طور تصادفی، آنها بیدار میشوند و میبینند که دوباره جوان شدهاند! علیرغم بدنهای جوان و جذابشان، شوزو و اینه همانطور که همیشه بودهاند، باقی میمانند. جیسان باسان واکاگائرو زندگی روزمره این زوج پیر-جوان را دنبال میکند، هنگامی که با خانواده وقت میگذرانند و انتظارات جوانترها را نادیده میگیرند.
این سریال داستان یک پسر بچه ۱۲ ساله به نام ریوما ایچیژن را نشان می دهد که توانست برنده ۴ کاپ مسابقات تنیس نوجوانان آمریکا شود . . .
داستان این سریال در مورد دختر زیبا و جذابی به نام لولا یا دلروس میباشد که در بین مردم خرافاتی زندگی میکند و آنها به او بدقدم میگویند. خودش نیز باورش شده و فکر میکند هر جا میرود بدشانسی میآورد. همین باعث شده تا خجالتی گوشهگیر بشود. فقط یک مرد در دهکده هست که لولا را واقعاً دوست دارد و میتواند زندگی او را تغییر دهد. ...
گروهی از ارواح سرگردان که به دوره های مختلف تاریخی تعلق دارند یک عمارت روستایی را به تسخیر خود در می آورند و...
او (لری دیوید) همه چیز دارد: زنی دوستداشتنی، دوستان خوب، موفقیت کامل، خانه عالی... چه چیزی میتواند زندگی لری را به چالش بکشد؟