


فیلم فهرست شیندلر، داستان واقعی مقطعی از زندگی «اسکار شیندلر»، سرمایه دار آلمانی در خلال جنگ جهانی دوم است. اسکار شیندلر در ابتدا با استفاده از شرایطی که جنگ فراهم آورده بود، یهودیان را به عنوان کارگر برای کارخانه اش انتخاب میکند تا پول کمتری برای استخدام کارگر داده باشد و درآمد بیشتری بدست آورد.
مأموریتی برای آزادسازی گروگان های امریکایی از زندانی در یک کشور خاورمیانه که صدام حسین (هیلوا)، دیکتاتور دیوانه بر آن حاکم است، با شکست مواجه می شود. رئیس جمهور دستور اعزام گروهی را برای آزادسازی گروه قبلی می دهد و به توصیه مشاورانش، تاپر هارلی (شین) را برای اجرای این مأموریت انتخاب می کند...
چند مرد خوب؛ فیلمی در ژانر درام حقوقی به کارگردانی راب راینر است که از بازیگران اصلی آن میتوان به تام کروز، جک نیکلسون و دمی مور اشاره کرد. در قلب پایتخت کشور، در یکی از محکمه های دولت ایالات متحده، مردی هر کاری می کند تا شرفش را حفظ کند و مردی دیگر هر کاری می کند تا حقیقت را دریابد. دانیل کافی وکیل تازه کار نیروی دریایی است و بایستی در دادگاه از دو سرباز نیروی دریایی دفاع کند. آنها به قتل متهم هستند اما ادعا می کنند که به دستور فرمانده عمل کرده اند.
جک اسليتر، مأمور ويژه، گروهي از افراد پليس را از اطراف آسمان خراشي دور مي کند و در پشت بام ساختمان با قاتلي به نام ريپر که پسر کوچک او را گروگان گرفته، درگير مي شود. کمي بعد معلوم مي شود همه...
ارنست و رفیق کودن او، آبنر، توپ جنگی بزرگی را از زیر خاک بیرون می آورند که به این شهرت دارد که حاوی جواهرات تاج انگلستان است...
پدربزرگی یک اسب را به تازگی یافته به نوه اش می دهد و او اسب را در برج بلوک دوبلین نگه می دارد. اسب از آنها دزدیده می شود و آن ها برای پیدا کردن اسب راهی سفری دور و دراز میشوند ...
یک مامور ویژه به ماموریت محافظت از یک مدیر تجاری فرستاده می شود،با این حال مدیر تجاری طی یک کمین گروگان گرفته می شود،تیم او یک کارگاه را برای این مورد استخدام میکنند،اما کارگاه خیلی زود متوجه می شود که موضوع به این سادگی نیست...
معجون زمان که نام اصلی آن ملاقاتکنندگان (به فرانسوی: Les Visiteurs) میباشد، مجوعه فیلمی فرانسوی در سبک فانتزی و کمدی است که در سالهای 1993,1998,2001,2016 منتشر شد. در این فیلم شوالیهای از قرن دوازدهم همراه با خدمتکارش در زمان سفر میکنند و به اواخر قرن بیستم وارد شده و خود را در دنیای مدرن سرگردان مییابند.
رومانی، سال 1462. سلحشوری به نام «ولاد»، معروف به «دراکولا» از نبرد با سپاهیان ترک باز میگردد و میفهمد که همسرش، «الیزابتا»، به تصور مرگ او خودکشی کرده است. «دراکولا» ایمانش را رها میکند و خونآشام میشود…
مردی تصادفا به سال ۱۳۰۰ میلادی منتقل شده است، حال او باید با ارتشی از مردگان مبارزه کند و «نکرونومیکون» را بدست آورد، تا بتواند به خانه بازگردد.